اون روز جمعه شلی ننس باید میرفت دانشگاه چون تا شب کلی کلاس داشت اما دوستانش اون رو سر کلاس حاضر نمی بینن. قضیه وقتی نگران کننده میشه که پدر و مادر شلی هر چقدر باهاش تماس میگیرن جوابی ازش دریافت نمی کنن و پدرش یاد این میوفته این چند وقته شلی نگران بود که جونش در خطره…
0