جوئل ریفکین قاتل سریالی

جوئل ریفکین قاتل سریالی

جوئل ریفکین قاتل سریالی ( Joel Rifkin ) است که در دهه 1990 در نیویورک دست به قتل های زنجیره ای زد. او در سال 1989 اولین قربانی زن خود را کشت. او اجساد قربانیانش را در دور دست رها میکرد تا شناسایی نشوند. حکومت وحشت او در ژوئن 1993، زمانی که ریفکین یک جسد در ماشین داشت و توسط پلیس دستگیر شد، به پایان رسید. او سال بعد به قتل محکوم شد و و بعدا از آن به قتل های دیگر خود اعتراف کرد.

.

.

دوران کودکی پر دردسر جوئل ریفکین قاتل سریالی

جوئل ریفکین قاتل سریالی در 20 ژانویه 1959 از دو دانشجوی کالج ازدواج نکرده به دنیا آمد. زوج نیویورکی برنارد و جین ریفکین سه هفته پس از تولد جوئل را به فرزندی پذیرفتند. سه سال بعد، آنها دختری به نام جان را نیز به فرزندی پذیرفتند. در سال 1965، خانواده به ایست میدو، لانگ آیلند نقل مکان کردند، جایی که ریفکین در مدرسه ابتدایی خیابان پروسپکت ثبت نام کرد.

ریفکین در برقراری رابطه با همسالان خود مشکل داشت و هدف مکرر قلدرهای مدرسه قرار می گرفت. او به دلیل حالت خمیده و راه رفتن آهسته از ورزش های تیمی و بازی های محله ای کنار گذاشته شد. او که کند ذهن تشخیص داده شده بود، با وجود ضریب هوشی 128، از نظر تحصیلی نیز مشکل داشت.

زمانی که ریفکین وارد دوران نوجوانی خود شد، به شدت سعی کرد خود را با دیگران اُخت کند. او با امید به یافتن دوست به تیم ورزشی پیست پیوست، اما هم تیمی هایش اغلب او را اذیت میکردند. ریفکین که از ورزش ناامید شده بود، به انجمن سالنامه مدرسه پیوست. اما دوربین او بلافاصله دزدیده شد و در پایان سال از شرکت در جشن حذف شد.

.

.

هدف قرار دادن روسپی ها

بدرفتاری و انزوا در نهایت به سر ریفکین غلبه کرد و او شروع به عقب نشینی به دنیای آشفته خود کرد. او شروع به رویاپردازی در مورد تجاوز و چاقو زدن به زنان کرد. در سال 1972، با الهام از فیلم دیوانگی آلفرد هیچکاک، ریفکین به فکر خفه کردن روسپی ها افتاد. در همان زمان پدر و مادرش به او ماشین دادند. او شروع به استفاده از وسیله نقلیه برای آزار روسپی‌ها در همپستید و بعداً منهتن کرد.

با ورود به کالج اجتماعی ناسائو در سال 1977، اشتیاق او به روسپی ها افزایش یافت. او اغلب کلاس های خود را نادیده می گرفت و به ندرت در مشاغل نیمه وقت خود حاضر می شد و ترجیح می داد به جای آن وقت خود را با روسپی ها بگذراند. وسواس او باعث شد ریفکین پول کمی که داشت را هم ار دست بدهد و در طول دهه 1980 به خانه والدینش رفت و آمد کند. او همچنین از مدرسه ای به مدرسه دیگر می رفت و نمرات ضعیفی کسب می کرد تا اینکه سرانجام در سال 1984 ترک تحصیل کرد.

در مارس 1989، جوئل ریفکین قاتل سریالی دیگر نمی توانست با خیالات ذهنی خشونت آمیز خود مبارزه کند. ریفکین منتظر ماند تا مادرش برای یک سفر کاری خانه را ترک کند و سپس روسپی جوانی به نام سوزی را برداشت. او زن را به خانه‌اش در لانگ آیلند برد، جایی که او را مورد حمله قرار داد. . همانطور با او درگیر بود، او را خفه کرد و کشت.

سپس جسد را با چاقوی تکه تکه کرد و با بریدن نوک انگشتانش و درآوردن دندان هایش با انبردست هویت او را از بین برد. او سر بریده را در یک قوطی رنگ قدیمی پنهان کرد و بقیه بدنش را در کیسه های زباله گذاشت. ریفکین سر و پاهای سوزی را در جنگل هاپول، نیوجرسی انداخت و بازوها و نیم تنه را به رودخانه شرقی در نیویورک رها کرد.

علی‌رغم تلاش‌های دقیق ریفکین برای پنهان کردن جسد، یکی از اعضای باشگاه گلف هوپول ولی چندین روز بعد قوطی را که حاوی سر سوزی بود پیدا کرد. پلیس نتوانست هویت مقتول و یا اینکه چه کسی مسئول قتل بود را کشف کند.

.

.

افزایش تعداد اجساد

یک سال بعد، ریفکین قربانی دوم خود، روسپی جولی بلک بردرا شکار کرد. ریفکین دوباره منتظر ماند تا مادرش از شهر خارج شود، بلک برد را به خانه خود در لانگ آیلند برد. صبح روز بعد، ریفکین قربانی خود را این بار با پایه میز کتک زد و سپس او را خفه کرد. او جسد را مانند قبل تکه تکه کرد، اما این بار اعضای بدن را در سطل هایی با بتن پر کرد و بقایای آن را به رودخانه شرقی و یک کانال بروکلین پرتاب کرد.

ریفکین تجارت محوطه سازی خود را در سال 1991 شروع کرد و شروع به استفاده از محل کار اجاره ای برای نگهداری اجساد کرد تا زمانی که بتواند به درستی آنها را منهدم کند. در میان قربانیان او در این سال، زنان تن فروش، باربارا جیکوبز، مری الن دلوکا و یون لی بودند. ریفکین 17 زن را خفه کرد که بیشتر آنها معتاد به مواد مخدر یا روسپی بودند. پلیس به ندرت توانست قربانیان را شناسایی کند.

در ژوئن 1993، ریفکین، تیفانی برشیانی را خفه کرد و او را به خانه مادرش برد و در حالی که جسد برشیانی در صندلی عقب ماشین مادرش افتاده بود در فروشگاه‌های سر راه برای طناب و برزنت توقف کرد. زمانی که او به خانه رسید، او را در برزنت پیچیده و در صندوق عقب پنهان کرده بود.

ریفکین برسیانی را به گاراژ منتقل کرد و بدن او را در گرمای تابستان به مدت سه روز در چرخ دستی رها کرد. او در راه بود تا جسد را در حدود 15 مایلی شمال خانه اش رها کند، که نیروهای پلیس متوجه شدند که پلاک عقب ماشینش نیست. هنگامی که پلیس سعی کرد که ریفکین کنار بزند، او با سرعت پیش رفت و تعقیب و گریز صورت گرفت. او که وحشت زده بود، با ماشین به تیر برق جلوی دادگاه محلی برخورد کرد. هنگامی که سربازان به سمت ماشین آمدند، بوی شدید از جسد تجزیه شده برشیانی را پشت کامیون تشخیص دادند و پلیس ریفکین را بازداشت کرد.

.

.

دستگیری و زندانی جوئل ریفکین قاتل سریالی

جوئل ریفکین در پیری

کارآگاهان در 28 ژوئن 1993 بازجویی از جوئل ریفکین قاتل سریالی را آغاز کردند. او تمام 17 قتل را توصیف کرد، اسامی آنها را نوشت و حتی نقشه هایی را ترسیم کرد تا به پلیس کمک کند تا آن قربانیانی را که مفقود شده بودند پیدا کند. او به مرکز اصلاح و تربیت شهرستان ناسائو در شرق میدو منتقل شد تا برای محاکمه آماده شود.

در 9 مه 1994، ریفکین (Joel Rifkin) به جرم قتل، و همچنین به خاطر تعقیب و گریز ماشین با پلیس، به 25 سال تا ابد محکوم شد. ریفکین مدت کوتاهی پس از محاکمه به زندان شهرستان سافولک منتقل شد، جایی که ریفکین به دو فقره قتل دیگر اعتراف کرد. او دو دوره متوالی دیگر از 25 سال تا حبس ابد دریافت کرد. تا ژانویه 1996، ریفکین قرار بود حداقل 183 سال برای هفت قتل، با 10 مورد برجسته، خدمت کند. در همان سال، پس از چندین درگیری با سایر زندانیان، مقامات زندان به این نتیجه رسیدند که حضور ریفکین در زندان مشکل ساز است. او در مدت چهار سال به مدت 23 ساعت در روز در سلول انفرادی در کانون اصلاح و تربیت آتیکا قرار گرفت.

در سال 2000، ریفکین تلاش کرد از زندان به دلیل نقض حقوق قانونی خود شکایت کند و گفت که نباید در سلول انفرادی قرار گیرد. دادگاه به نفع زندان رای داد. مقامات اصلاحات می گویند که ریفکین اکنون با بیش از 200 زندانی دیگر در کلینتون زندانی است که اجازه ندارند با جمعیت عمومی زندانیان ترکیب شوند.

در سال 2002، دادگاه عالی نیویورک درخواست تجدید نظر ریفکین را در مورد محکومیت هایش برای قتل 9 زن رد کرد.

ریفکین اکنون در حال گذراندن ۲۰۳ سال زندانی خود در کانون اصلاح و تربیت کلینتون است. وی در سال 2197 در سن 238 سالگی واجد شرایط آزادی مشروط است.

دیدگاهتان را بنویسید