مرد یخی قاتل سریالی

مرد یخی قاتل سریالی

ریچارد کوکلینسکی، قاتل زنجیره‌ای با لغب مرد یخی قاتل سریالی ( iceman killer ) ، در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ فعالیت می‌کرد. او معروف به یکی از خطرناک‌ترین جنایتکاران آمریکااست. داستان تاریک این قاتل به عنوان یک شخصیت جنایی فوق‌العاده پیچیده و مرموز شناخته می‌شود. کوکلینسکی در سال ۱۹۳۵ در نیوجرسی به دنیا آمد و در محیطی که از نظر خانوادگی و اجتماعی آشفته بود، بزرگ شد.

مشکلات روانی و خشونت خانوادگی از کودکی نقشی مهمی در شکل‌گیری شخصیت تاریک او ایفا کرد. او به عنوان یک قاتل حرفه‌ای شناخته می‌شد که با استفاده از روش‌های مختلف، از جمله سموم و اسلحه‌های گرم، دست به آدمکشی میزد و به مدت طولانی توانسته بود از دستگاه قضایی بگریزد.

کوکلینسکی مرد یخی قاتل سریالی در یکی از جرم‌های خود، دوست خود را به خاطر تهدید به خانواده‌اش به قتل رساند. این واقعه نشان‌دهنده روابط پیچیده و ابعاد عجیب در داستان تاریک این قاتل است. ریچارد کوکلینسکی با انتخاب هدف‌های تصادفی و عدم وجود الگوی قابل پیش‌بینی در جرم‌های خود، از شیوه‌های پیشرفته برای اجتناب از تشخیص ماموران پلیس استفاده می‌کرد.

او از روش های مختلفی برای از بین بردن اجساد قربانیان خود استفاده میکرد که بعضی از ان ها عبارتند از :

  • منجمد کردن جسد : او اجساد قربانیان را برای مدت طولانی در فریزر نگه داری میکرد تا پلیس نتواند به صورت دقیق زمان مرگ قربانی را مشخص کند.
  • تکه تکه کردن اجساد : گزارش شده است که برخی از اجساد را قطع و تجزیه می‌کرد تا حمل و دفن بخش‌های جداگانه راحت‌تر شود. این روش همچنین ممکن است جهت گمراه‌کردن محققان و سخت‌تر کردن شناسایی جسم به کار برود.
  • دفن در مکان‌های دورافتاده : در برخی موارد، جسدها را در مکان‌های دورافتاده مانند جنگل‌ها، ساختمان‌های متروکه یا رودخانه ها دفن می‌کرد. این روش باعث می‌شد جسد در مکانی دورتر از جایی که جرم اتفاق افتاده پیدا شود و روند تحقیقات دشوار شود.
  • حمام اسید : گزارشات نیز اشاره دارند که از حمام‌های اسید برای حل کردن جسدها استفاده می‌کرده است. اسید می‌تواند فرآیند تجزیه را شتاب بخشد و برای محققان روند سختی در جمع‌آوری اطلاعات از باقی‌مانده‌ها ایجاد کند.

.

.

زندگی

مرد یخی قاتل سریالی در 11 آوریل 1935 در آپارتمان خانوادگی خود در خیابان چهارم در شهر جرسی، نیوجرسی، به دنیا آمد. پدرش در راه آهن غربی کار می کرد. مادر او آنا سیسیلیا مک نالی، از نسل اول ایرلندی آمریکایی کاتولیک مذهبی بود که در کارخانه بسته بندی گوشت کار می کرد. او دومین فرزند از چهار فرزند بود. برادر کوچکتر کوکلینسکی، جوزف مایکل کوکلینسکی ، در سال 1970 به اتهام تجاوز به پاملا دیال 12 ساله و قتل او با پرت کردن او و سگش از بالای یک ساختمان پنج طبقه، محکوم شد.

به گفته کوکلینسکی، پدرش یک الکلی خشن بود که به طور مرتب فرزندانش را کتک می زد و گاهی همسرش را هم کتک می زد.استنلی خانواده را در حالی که ریچارد هنوز کودک بود رها کرد، اما به طور دوره ای، معمولاً مست، برمی گشت و بازگشت او اغلب ضرب و شتم بیشتر برای ریچارد را در پی داشت. در سال 1940، ضرب و شتم استنلی منجر به مرگ برادر بزرگتر کوکلینسکی، فلوریان کوکلینسکی 7 ساله شد. استنلی و آنا علت مرگ کودک را از مقامات پنهان کردند و گفتند که او از چند پله سقوط کرده است.

.

.

همسر و فرزندان

همسر اول کوکلینسکی، لیندا، نه سال از او بزرگتر بود. آنها دو پسر به نام های ریچارد جونیور و دیوید داشتند. او زمانی که برای یک شرکت حمل و نقل کار می کرد، با باربارا پدریچی، منشی همان شرکت، آشنا شد. ریچارد و لیندا طلاق گرفتند و او در سپتامبر 1961 با باربارا ازدواج کرد و صاحب دو دختر به نام های مریک و کریستین و یک پسر به نام دواین شد. باربارا رفتار او را متغیر بین “ریچی خوب” و “ریچی بد” توصیف کرد. ریچی خوب یک تامین کننده سخت کوش و پدری مهربان و شوهری دوست داشتنی بود که از اوقات فراغت با خانواده اش لذت می برد. ریچارد پس از به دنیا آمدن او شب به شب بیدار می ماند تا از او مراقبت کند.

در مقابل، “ریچی بد” در فواصل نامنظم ظاهر می شد. گاهی یکی پس از دیگری، گاهی اوقات ماه ها ظاهر نمی شد که مستعد حملات غیرقابل پیش بینی خشم، خرد کردن مبلمان و خشونت خانگی بود. ریچارد در این دوره‌ها همسرش را آزار فیزیکی می‌داد. سه بار بینی او را شکست و یک بار هم قصد داشت با ماشینش او را زیر بگیرد. زد و خوردها با او همچنین منجر به چندین سقط جنین او شد.او از نظر عاطفی نسبت به فرزندانش بدرفتاری می کرد، اما به گفته باربارا، هرگز دست روی آنها بلند نکرد. مریک گفت که یک بار سگش را درست جلوی چشمش کشت تا او را به خاطر دیر آمدن به خانه تنبیه کند.

باربارا اظهار داشت که یک بار به ریچارد گفته بود که می خواهد با دیگران معاشرت کند. ریچارد با یک چاقوی شکاری تیز از پشت به او ضربه میرند که حتی باربارا فرو رفتن تیغه را احساس نمیکند و به او میگوید تو برای منی و اگر بخواهی خانه را ترک کنی کل خانواده را میکشم.هنگامی که باربارا با عصبانیت بر سر او فریاد میزند، ریچارد او را به حالت بیهوشی درمی‌آورد.

خانواده کوکلینسکی و همسایگان از فعالیت‌های او بی‌اطلاع بودند و در عوض معتقد بودند که او یک تاجر موفق است. باربارا او را یک “توزیع کننده عمده فروشی” توصیف کرد.اوبه برخی از درآمدهای او مشکوک شده بود که ناشی از فعالیت های غیرقانونی است. و این به دلیل سبک زندگی آنها و مقدار زیادی پول نقد که اغلب در اختیار داشت بود. با این حال، سعی میکرد سوالی نپرسد. اگر ریچارد در نیمه شب ناگهان از خانه بیرون می رفت، باربارا هرگز نمی پرسید کجا می رود. کوکلینسکی ها در سال 1993، زمانی که ریچارد در زندان بود، طلاق گرفتند. باربارا گفت که طلاق به دلیل “دلایل پولی” بوده است. او در زندان به ملاقات او ادامه داد، اما تنها یک بار در سال. در 6 ژوئن 1984، کوکلینسکی با فهرست بدهی های 160697 دلاری و دارایی های تنها 300 دلاری، درخواست ورشکستگی شخصی داد.

.

.

دستگیری مرد یخی قاتل سریالی

کوکلینسکی مورد توجه پت کین، افسر پلیس ایالت نیوجرسی قرار گرفت و یک خبرچین به کین کمک کرد تا او را به یک باند سرقت در شمال نیوجرسی متصل کند. کین پرونده ای در مورد کوکلینسکی ساخت. در نهایت، پنج قتل حل نشده هافمن، اسمیت، دپنر، ماسگی و مالیبند را به کوکلینسکی مرتبط کرد زیرا او آخرین فردی بود که هر یک از آنها را زنده دیده بود. یک کارگروه مشترک از مقامات مجری قانون با عنوان “عملیات مرد یخی” برای دستگیری و محکومیت کوکلینسکی ایجاد شد.

مامور ویژه ATF دومینیک پولیفرون به مدت هجده ماه مخفیانهبا کوکلینسکی در ارتباط بود تا او را دستگیر کند. از سال 1985، کین و پولیفرون با فیل سولیمن، دوست دیرینه کوکلینسکی، برای نزدیک کردن پولیفرون به کوکلینسکی همکاری کردند. پولیفرون که خود را به عنوان یک جنایتکار مرتبط با مافیا به نام دومینیک پروونزانو معرفی کرد، یک تفنگ دستی و صدا خفه کن از کوکلینسکی خریداری کرد. کوکلینسکی درباره جسدی که به مدت دو سال و نیم در فریزر نگهداری می کرد با پولیفرون صحبت می کرد و او صدای کوکلینسکی را ضبط کرد. او به پولیفرون گفت که سم را برای کشتن ترجیح می دهد و گفت: “میتونی بدون سر و صدا کار را تمام کنی” او از پولیفرون پرسید که آیا می تواند سیانور خالص برای او پیدا کند. پولیفرون به کوکلینسکی گفت که می‌خواهد او را استخدام کند تا یک فروشنده کوکائین ثروتمند یهودی را به قتل برساند و صدای کوکلینسکی را که در مورد جزئیات این قتل نوضیح میداد را ضبط کرد.

در 17 دسامبر 1986، کوکلینسکی با پولیفرون ملاقات کرد تا سیانید را برای یک قتل برنامه ریزی شده دریافت کند. پس از ضبط مکالمه او با پولیفرون، کوکلینسکی به پیاده روی رفت. او سیانید پولیفرون را روی یک سگ ولگرد با ریختن آن در همبرگر به عنوان طعمه آزمایش کرد و دید که سمی نیست. کوکلینسکی مشکوک شد و تصمیم گرفت قتل برنامه ریزی شده را انجام ندهد و به جای آن به خانه رفت. او دو ساعت بعد توسط پلیس دستگیر شد.

.

.

مرگ

در اکتبر 2005، پس از نزدیک به هجده سال زندان، کوکلینسکی به بیماری کاوازاکی مبتلا شد. او به یک مرکز پزشکی در ترنتون، نیوجرسی منتقل شد. اگرچه او از پزشکان خواسته بود در صورت بروز ایست قلبی مطمئن شوند که او را احیا می کنند اما همسر سابقش باربارا دستور “احیا نکن” را امضا کرده بود. یک هفته قبل از مرگ او، بیمارستان با باربارا تماس گرفت تا از او بپرسد که آیا می‌خواهد دستورالعمل را لغو کند، اما او نپذیرفت.

کوکلینسکی در 5 مارس 2006 در سن 70 سالگی درگذشت. بنا به درخواست خانواده کوکلینسکی، مایکل بادن، متخصص پزشکی قانونی، گزارش کالبدشکافی او را بررسی کرد. بادن تأیید کرد که کوکلینسکی بر اثر ایست قلبی درگذشت.

.

.

مستند و مصاحبه مرد یخی قاتل سریالی

در وبسایت رامین داک 3 مستند از مصاحبه های مرد یخی با شبکه HBO بعد از دستگیری موجود است که در زیر لینک آنها برای شما قرار داده می شود.

مستند The Iceman Tapes: Conversations with a Killer 1992

مستند The Iceman Confesses Secrets of a Mafia Hitman 2001

مستند Iceman and The Psychiatrist

دیدگاهتان را بنویسید